مرگ و زندگی
من کجای قلبِ تو جــادارم
روز و شب به یاد تو بیمـارم
سایه ات زیبا نشسته بر دلـم
هار ماندم به دلت ســربارم
این همه دوری و آهی از فراغ
بین مرگ و زندگی مختــارم
نوحه خوانم در دریارت آشنا
بین قله های تـــــو در زارم
عوض کردم بارها جامه ی تن
رنگ کردم دکمه ی شلــوارم
کوچ کردی به بلادِ خیلی دور
در کنارت خفته ای در غــارم
خواستی در بحرِ تو قایق شوم
با جان ودل آماده ام بیــدارم
در شمیمِ هر نسیمِ این صبـــا
تاج و تختِ عشق بر سر دارم
باد تند آمد خیالم را ندیـــد
در ثباتِ قصرِ تو دیـــــوارم
کوله بارم همسفر شد بین راه
در شهر و کوی غربتم آوارم
مثل بلبل قد نمایی کرده دل
گیج شد در قلبِ تو گفتـارم
باز باریدن گرفته فتنــه ها
در زمین شادِ تو غمبــــارم
همچو مجنونی شدم آواره یار
یافتم عطر گل از کـــردارم
جاسم ثعلبی (حسّانی) 16/02/1392
:: برچسبها:
مرگ و زندگی ,
:: بازدید از این مطلب : 1939
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2